مووی کاتیج

داستان “اکو” حول محور مادری به نام مایا لوپز می‌چرخد که با یک تراژدی شخصی مواجه می‌شود. دختر او با بازی سوینی، یک شخصیت ترسناک و لرزان، درگیر جرم و جنایت می‌شود. این وقایع باعث می‌شود که مایا لوپز تصمیم بگیرد به زادگاهش بازگردد و با گذشته‌اش رو به رو شود. او در این سفر به ارتباط با ریشه‌های بومی آمریکایی‌اش پرداخته و سعی می‌کند خانواده و جامعه‌اش را در آغوش بگیرد.

«برادران سان»، ماجرای گانگستری اهل تایپه به نام چارلز سان است که تبدیل به قاتلی سنگدل شده اما وقتی یک آدمکش ناشناس پدرش را می کشد، برای محافظت از مادر و برادر کوچکش باید به لس آنجلس برود.

ده سال پیش «دروازه» ظاهر شد و دنیای واقعی رو با قلمروی جادو و هیولاها پیوند داد. برای مبارزه با این جونورهای پست، مردم عادی قدرت های مافوق بشری دریافت کردن و به "شکارچی" معروف شدن. سونگ جین وو بیست ساله یکی از این شکارچی‌هاست، اما به دلیل قدرت رقت انگیزش در مقایسه با حتی یک رتبه-ای، به عنوان "ضعیف ترین جهان" شناخته می‌شه. با این حال، اون به طور خستگی ناپذیر هیولاها رو توی دروازه‌های رده پایین شکار می‌کنه تا هزینه‌های پزشکی مادرش رو پرداخت کنه. با این حال، این سبک زندگی فلاکت بار زمانی تغییر می‌کنه که جین وو، که معتقده تنها کسیه که توی ماموریتی که به طرز وحشتناکی اشتباه پیش رفته جون خودش رو از دست داده، سه روز بعد توی بیمارستان از خواب بیدار می‌شه و یک صفحه اسرارآمیز در مقابلش شناور می‌شه...

سریال در بهار سال 1945 در گیونگ سونگ، در زمان استعمار ژاپن در کره، روایت می‌شود. دو جوان بالغ با موجود عجیبی که از طمع به وجود آمده، روبرو می‌شوند و برای بقا با آن مبارزه می‌کنند. این داستان در میانه میان مرگ و زندگی افراد جریان دارد.

سید به جهان دیگری سفر می کند، او تصمیم دارد تا با تاسیس یک سازمان زیرزمینی با فرقه ای مبارزه کند. او نمی داند که اعضای این فرقه از برنامه های او عصبانی هستند و...

در دنیایی که اژدهاها بر آسمان، دریا و زمین حکمرانی می کنند، شکارچی اژدها Ragna به نیروهای مرموز Crimson می پیوندد تا به هر قیمتی با اژدهاها مبارزه کند و پادشاهان اژدها را نابود کند.

داستان مردی که توسط یک کامیون تانک بزرگ تعقیب می شود که سعی می کند او را از جاده خارج کند. او در بیمارستان بیدار می شود...

کارگری در یک شرکت مالی خارجی فهرستی از "100 کاری که باید انجام دهید تا زامبی نشوید" دارد.

دختری بدشانس با مردی مرده آشنا می شود. این دو با توانایی‌های فوق‌العاده‌شان به خوبی با هم کار می‌کنند، اما توطئه‌ای را کشف می‌کنند که شامل ابرانسان‌ها می‌شود.

اوه تک یک راننده تاکسی است. مردی به نام گوم هیوک سو به او یک میلیون وون پیشنهاد می دهد تا او را به شهر بندری “موکپو” ببرد. اوه تک قبول می کند اما خبر ندارد که مسافرش یک قاتل است! از طرفی مادر مقتول، هوانگ سون کیو، در تعقیب آنهاست…